به گزارش شهرآرانیوز؛ امسال تلویزیون در زمان طلایی خودش بهترین زمان (ساعت۱۰شب) شبکه اول سیما را برای محبوبترین برند سالهای اخیرش کنار گذاشت و فصل هفتم «پایتخت» را با لحنی روی آنتن فرستاد که دوباره ظرفیتهای رسانه ملی را به همه ما یادآوری کرد. آنچه در این فصل رخ داد، نه صرفا ادامه یک سریال خانوادگی ساده، بلکه نوعی بازتعریف نقش تلویزیون در جامعه ایرانی امروز بود. در این نوشتار نگاهی داریم به این سریال که هنوز در فضاهای مجازی و رسانهها مورد بحث و بررسی است.
اغلب رسانههای مکتوب و غیرمکتوب کشور مدت هاست که از سیاست گذاریهای نادرست رسانه ملی انتقاد میکنند؛ اما فصل هفتم «پایتخت» یک اتفاق ویژه و متفاوت در دوره مدیریت پیمان جبلی بر تلویزیون لقب گرفت. مدیران تلویزیون ایران، امسال قدری بیشتر از آنچه پیش بینی میشد، شجاعت به خرج دادند، در حالی که نه خبری از «نون خ» بود و نه آقای مجری و عروسکهای محبوبش حضور داشتند، همه تخم مرغ هایشان را در سبد محصولی گذاشتند که شاید مثل دهه هشتاد خیابانها را خلوت نمیکرد، اما تأثیرش در فضای مجازی (از کاهش بار اینترنت و بازدید فوق تصورش در تلوبیون) نشان داد که رسانه ملی میتواند با یک تیر دهها نشان بزند؛ از بازنمایی معنویت دینی در پایان بندی باشکوه این اثر در حرم امام رضا (ع) و تکریم خانواده در سکانس پربازدید دعوای بهتاش و نقی گرفته تا خلق یک کمدی موقعیت صمیمی و به دور از لودگیهایی که در سالهای اخیر تمام مدیومهای نمایشی ایران را به تسخیر خودشان درآوردهاند.
«پایتخت ۷» یک بار دیگر اهمیت تخصص و به کارگیری نیروهای مجرب و زبده در تولید آثار نمایشی تلویزیون را به رخ کشید. فقط به این واقعیت ساده توجه کنید که از میان تمامی بازیگران سریال، فقط هفت نفر را میتوان بازیگر حرفهای دانست و از این میان نیز، نسرین نصرتی، هدایت هاشمی و هومن حاجی عبداللهی، هنرپیشههای جدی و تراز اول سینما و شبکه نمایش خانگی نیستند. اما عملکرد چهار نفر دیگر، آن چنان درخشان بود که اجازه نمیداد برخی ضعفهای اجرایی هنرپیشههای متوسط و نابازیگران سریال به چشم بیاید.
از این مربع طلایی، کارنامه دو نفرشان (یعنی محسن تنابنده و احمد مهرانفر) انبوهی از نقش آفرینیهای کمدی و جدی چشمگیر در سطح اول سینمای ایران را در رزومه خود دارند. ریما رامین فر در «پایتخت ۷»، در قالب شخصیت «هما سعادت» که خود رامین فر به آن روح بخشیده و در مقام یک زن تراز در نظام اجتماعی ایران، رنگ آمیزی اش کرده، جلوهای غیرقابل تکرار دارد. در کنار این سه نفر، بهرام افشاری هم حالا رفته رفته برای خودش به یک فیلم ساز تبدیل میشود؛ در حالی که مدت هاست جایگاهش در مقام ستاره سینما را به تثبیت رسانده است.
«پایتخت ۷» در هفتههای اخیر توانست مردم زیادی را با تلویزیون آشتی دهد و ثابت کرد که برای مخاطب ایرانی مدیوم اهمیت چندانی ندارد؛ بلکه کیفیت حرف اول و آخر را میزند. تماشای میلیونی هر قسمت در تلوبیون، وایرال شدن سکانسهای این سریال در شبکههای اجتماعی و شکل گیری موجی از شوخیهای منحصربهفرد پایتخت مؤید این حقیقت است که سریال سیروس مقدم توانسته کاری را انجام دهد که تلویزیون ایران سالها از انجامش عاجز بود.
فارغ از حواشی خارج از متن و انبوه تحلیلهای درست و غلطی که توسط افراد مختلف مطرح میشوند، تاریخ به خاطر خواهد سپرد در میانههای اولین دهه از قرن جدید شمسی، چند هنرمند ایرانی توانستند محصولی را برای شبکه اول سیما بسازند که سالن برج میلاد برای تماشای قسمت آخرش مملو از جمعیت شود.
در زمان پخش و حتی پس از پخش «پایتخت ۷» دو گروه کمر به تخطئه «پایتخت ۷» بستند. افراطیون به چند شوخی و یکی دو سکانس رقص محلی خانوادگی خرده میگیرند و تفریطیها معتقدند که «پایتخت ۷» به مثابه یک سوپاپ برای کلیت جریان رسانهای رسمی در ایران عمل کرده است.
این در حالی است که هر دو قرائت مضحک به نظر میرسند و افکار عمومی ثابت میکنند که این قبیل اباطیل نقشی در تغییر واقعیت نخواهند داشت. جامعه ایرانی در سالهای اخیر مستمرا تحولات فرهنگی را از سرگذرانده و طبیعی است که برندی مثل «پایتخت» هم، برای اینکه بتواند به معنای دقیق کلمه محبوب مردم باقی بماند، ناگزیر از به روزرسانی خودش و تغییر رویکرد نامنعطف حاکم بر اغلب سریالهای تلویزیونی است.
در مقابل، لازم است که به منتقدان سختگیر و بهانه جو، یادآوری کنیم که اصولا یک سریال تلویزیونی قرار نیست، سکانس به سکانس، محلی برای حرفهای سیاسی، انتقادهای اجتماعی و بیانیههای فلسفی گل درشت باشد و شبیه یک کتاب درسی دانشگاهی عمل کند. همین که خانوادههای ایرانی ۲۲ شب دور هم نشستند، خندهای بر لبانشان نقش بست و در عین حال محتوای مبتذل و سخیفی هم روی آنتن نرفت، یعنی ققنوس «پایتخت» از خاکستر رسانه ملی برخاسته و این امر میتواند، با کمی روشن بینی، ادامه دار شود.
این نگاه حداقلی، در حالی قابل طرح است که اتفاقا «پایتخت ۷» پر بود از مضامین اخلاقی و خانوادگی که به شکلی غیرشعاری به مردم تقدیم میشدند. کافی است به یاد بیاورید که در همین شب ها، سوپراستاری مثل محمدرضا گلزار هم در رسانه ملی مشغول اجرای «پانتولیک» بود؛ اما مردم نشان دادند که دلشان لک زده برای یک کمدی - درام خوش ساخت خانوادگی که برای دقایقی از تنشهای روزمره نجاتشان دهد و به جهانی آرام و سرزنده پرتابشان کند.